قونیه (آرامگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی)
قونیه شهر عشق و عرفان است، شهری که به دلیل وجود آرامگاه حضرت مولانا در آن از محبوبیت خاصی بین عموم مردم جهان برخوردار میباشد.
طرح اولیه قونیه و مناطق اطراف آن قبل از عصر مدنیت به وجود آمده است. سالانه گردشگران و طرفداران ادبیات برای حضور در مراسم بزرگداشت مولانا از سراسر ترکیه و گوشه و کنار جهان از جمله ایران راهی قونیه میشوند. این عصر، عصر فرهنگهای نیئولیتک–کالکولیتک و اول عصر برنز است.
این مجموعه متشکل از چند قسمت بوده و مجموعه اصلی شامل چندین بخش است:
بخش اول که در ابتدای ورودی قرار دارد حضور پیر نام دارد که شامل مقابر بزرگان هم عصر مولانا است.
کمی که پیش بروید، مقابر زنان و دختران مولانا را میبینید و در نهایت به مقبره مولانا میرسیم که در ایوانی مجزا قرار گرفته و در کنار آن آرامگاه پسرش قرار دارد.
این ایوان با تزئیناتی از جمله گچ بری و نقاشی و کاشیهای زیبا تزئین شده و آوای ساز نی را در سرتاسر فضای داخلی مجوعه میتوان شنید.
در کنار این بخش، سالن بزرگی وجود دارد که مجالس سماع در آن برگزار میشده و در اطراف آن ویترینهایی قرار دارد که درون آنها نسخههایی از کتاب مثنوی، آلات موسیقی که برای سماع استفاده میشده و رداهای دراویش، قراردارد. جلالالدین محمد بلخی، قونیه از مشهورترین شاعران فارسیزبان ایرانی است.
نام کامل وی «محمدبن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشده است.
از قرن 9 القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی بهکار رفته و از برخی اشعارش تخلص او را «خاموش»و «خَموش»و «خامُش» دانستهاند.
وقتی نام مولانا میآید، عشق اولین واژهای است که به ذهنمان خطور میکند. شور مولانا از سر عشق است که از همان بیت اول نینامه به گوش جان میرسد. عشقی که از همان اولین ملاقات با شمس در جانش هویدا شد و مولانا را این چنین واله و شیدا کرد که عاشقانه و عارفانه بسراید و درهای معرفت و کمال را با اشعاری آتشین به رویمان بگشاید.
همین ویژگیها سبب شده تا کلام عشق آفرین مولانا برای مردم سراسر جهان در تمام قرون جذاب و شنیدنی باشد و بسیاری را با فرهنگ و ادب فارسی اخت کرده و با تمدن شکوهمند ایرانی آشنا کرده است.